از این رو برای آشکار شدن پاره ای مسائل در جواب متن فوق کامنتی گذاشتم. اما هر چه زمان به جلو می رفت بیشتر از درج دیدگاه خود در سایت مذکور نا امید می شدم، اما عجیب برایم این بود که کامنت هایی که سرشار از تهمت و افتراء و تفرقه بودند به آسانی در این سایت انتشار پیدا کرده وکامنت من منتشر نمی شد. اگر چه انتشار کامنت ها به مرام سیاسی و استقلال فکری مسئولین هر سایتی بستگی دارد به همین خاطر از این حیث گله مند نبوده و نیستم. اما در مورد متن مذکور چند مسئله به خاطرم رسیدکه در سایت دزنیوز به آنها اشاره می کنم.
برادر عزیز من، در پایان تیتر مطلب، علامت سئوال و تعجب بکار برده اید، اگرکسی کمی فهم نگاشتن داشته باشد متوجه می شود که نویسنده متن در بکار بردن برخی واژه ها دچار سردرگمی شده است. واقعا واژه بکار رفته در ابتدای تیتر به شخص مورد همخوانی دارد یا نه؟ استعفای فرد مذکور برای مردم جذابیتی دارد یا نه؟ وانهادن خدمت به مردم در منصبی و روی آوردن به حضور در منصبی دیگرکه بود و نبودش با هم همسان است امری میمون و مبارک است؟
شاید برخی بگویند قصد نویسنده متن، درگیرکردن ذهنیت خواننده در مورد شخصیت مورد نظر است. در حالی که تصویر فرد مذکور به همراه خبر درشت روزهای قبل این سایت مبنی بر مهمترین نامزد انتخابات مجلس استعفا داد، عملا این قصد و نیت را بی اثر میکند. وقتی نویسنده محترم در ((ب))مطلب هاج و واج مانده، معلوم است که در بقیه متن، در بیان محاسن این شخص عزیز دچار نوعی سرگشتگی و اغراق می شود.
نویسنده در ابتدای متن علت رد صلاحیت ایشان را به درویشی وصوفی گری نسبت داده و برای رد این مسئله نوشتیدکه ((زهی خیال باطل ،درویشی وچریکی؟!))که بی شک منظورتان این است که این دو قابل جمع نیستند تا بدین منوال او را از این برچسب و اتهام مبرا کنید ولی راه ناصوابی در پیش گرفتید. اولا با این سخنت مسئولین نظارتی کشور را در بحث رد صلاحیت ایشان به اشتباه متهم کردید،که اگرسخن شما درست باشد می بایست نهادهای نظارتی بابت این اشتباه بزرگ از مردم عذرخواهی کنند و در غیر اینصورت شما می بایست برای این اتهام زدنتان ادله کافی و مدارک مستندی داشته باشید و پاسخگوی این اتهام باشید. دوم اینکه فرمودید درویشی و چریکی در هم نمی گنجند،گهگاه مطالعه تاریخ از روی تفنن و سرگرمی بد نیست چه در زمان انقلاب اسلامی و چه کمی دورتر انقلابیون، جنگجویان و به زعم شما چریک هایی می بینیم که درویش مسلک وصوفی طریق بوده اند(سلسله بدویه {احمدیه}-خانواده آزمایش و نیزمطالعه برخی کتب در مورد پیدایش تصوف و صفویه) هرچندکه جوانمردی حکم می کندکه بگویم در صوفی بودن و درویش مسلک بود ایشان مطمئن نبوده و نیستم.
و اما بعد به پاره ای از اقدامات انقلابی و تلاش های او در قبل و بعد انقلاب و نیز حضورشان در لبنان اشاره کردید که البته تمام تلاش های او در این راه قابل تقدیر و ارجمند است ولکن فراموش کردید که مرشد پیرمان امام راحل (ره) بارها عنوان کردند که معیار حال افراد است نه گذشته آنها.
چه بسیار افرادی که روزی در رکاب اولیای خدا بوده و راه خطا پیش گرفتند. آیا از سران فتنه بگویم که برای انقلاب چه ها کردند؟ از ریزش هایی بگویم که رهبر فرزانه انقلاب در سخنانشان بارها از آنها یاد کرده اند؟ آیا از طلحه ها و زبیرها بگویم؟
و اما بعد نوشتید که در شب ۲۲ بهمن بر بام منزلش در قیطریه رفت و فریاد الله اکبر سر داد. و باز هم خواسته یا ناخواسته از ایشان دفاع ناشیانه ای داشتید. حال آنکه اولین چیزی که از قیطریه به ذهن می رسد، نه بانگ الله اکبر ایشان بلکه مرفه نشین بودن و بالای شهر بودن این منطقه است که حقوق یک ماه من و شما کفاف ده متر اجاره آن را هم نمی دهد. این در حالی است که بارها امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری از مسئولین خواسته اند مانند مردم عادی زندگی کنند. چند درصد از مردم عادی این توان مالی را دارند؟ شاید هم معاون وزیربودن جزو مسئولین به حساب نمی آید؟
نگارنده در میانه مطلب با پشت سر هم کردن چندین طرح و نسبت دادن این طرح ها به ایشان، عملا نشان دادید از قضایا و اتفاقات دزفول به دور هستید و عجیب نیست که دوری از امورات یک شهر، آدمی را حواس پرت می کند. بد نیست به مکان طرح هایی که به ایشان نسبت داده اید سری بزنید. پالایشگاه مهرگان،کارخانه فولاد و غیره و غیره افتتاح شده اند اما از نوع تفریحی و سیاحتی آن، هنوز بچه های دزفول در این مناطق حضور یافته و بعنوان مناطق سرسبز تفریحی و کوهستانی با هم عکس سلفی می گیرند. و الی ماشاءالله تا توانستید قلمفرسایی کردید تا احساسات و هیجانات کاذبی را در خواننده ایجادکنیدکه انگار کسی را یارای حل مشکلات دزفول نیست و فقط ایشان می توانند همچون یک قهرمان این کشتی به زعم شما به گل نشسته را نجات دهد. این خود توهینی بزرگ به توانایی های مردمان این شهر و به سخره گرفتن تلاش هایی است که در چند سال اخیر توسط جوانان متعهد و مسئولین خیرخواه برای پیشرفت و آبادانی دزفول صورت گرفته است.
بی اغراق بگویم که یک چیز را فراموش کرده اید و آن این است که از دوران تعریف و تمجیدآن هم از این نوعش سالها فاصله گرفته ایم و به قول یکی ا زدوستان تاریخ مصرف این نوع تمجیدهای آغشته به خود خوار انگاری به اتمام رسیده است و مردم برای چنین تعاریفی تره هم خورد نمی کنند.
نویسنده : سید جواد